ن زاده ی شهوت شبی چرکینمدر مذهب عشق ، کافری بی دینم آثار شب زفاف کامی است پلیدخونی که فسرده در دل خونینممن اشک سکوت مرده در فریادمداد ی سر و پاشکسته ، در بی دادماینها همه هیچ ... ای خدای شب عشق نام شب عشق را که برد از یادم ؟